عشق ممنوعه
جديدترين آهنك ها_كليپ_ عكس_SMS
 
 
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : نیما تهرانی
نفرين به شهرى که در آن غريبه ها آشناترند

شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : نیما تهرانی
حکایت من، حکایت کسی است که عاشق دریابود،اما قایق نداشت؛ دلباخته سفر بود،اما همسفرنداشت. حکایت کسی است که زجرکشید، اما ضجه نزد، زخم داشت و ننالید، گریه کرد، اما اشک نریخت. حکایت من حکایت کسی است که پر از فریادبود، اما سکوت کردتا همه صداها را بشنود..

شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 22:16 ::  نويسنده : نیما تهرانی
امشب از اون شبـــــــــــاس ­... :) که اشکی که تو چشمامه نمیذاره کیبوردو ببینمو واسش بنویسم که چه مرگـــــــــمه. ­.. آخرشم میگم: بیِِِِِِِِِِِِِ ­ِِـــــــــــخی ­ال :)

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : نیما تهرانی
ای روزگار.... آدم ها وقتی از هم دور می شوند.... که دارند به یکی دیگه نزدیک می شوند.... شک نکن...!

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : نیما تهرانی
‏ به سلامتیه حرفایی که نه میشه اس ام اس کرد نه تو چت تایپ کرد نه میشه پای تلفن گفت حرفایی که فقط مال وقتیه که اونو در آغوش گرفتی .

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : نیما تهرانی
به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکه? عشقمم نیستی...

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : نیما تهرانی
خیلی سخته ...... میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد . یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود . . . . . . گاو بود به خوردن مقوا عادت کرده بود

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:27 ::  نويسنده : نیما تهرانی
پنج وارونه چه معنا دارد ؟ پنج وارونه چه معنا دارد ؟ خواهر کوچکم از من پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت روی دیوار و درختان دیدم باز هم خندیدم گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد...

سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : نیما تهرانی

عاشقی درمانندارد صحبت از درمان نكن

زندگی را پیشچشمم گوشه زندان مكن

 

زندگی یک کتابپر ماجراست هیچ گاه به خاطر یک ورقش آنرا پاره نکن

 

بی خبر از حالهم تا صبح خوابیدن چه سود

 بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود

زنده را تازنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگمزارش آب پاشیدن چه سود

 

مثل بارون باصفایی

 مثل برف سفید و ماهی

 مثل گل خوشبو زیبا

 مثل خون تو قلب مایی

 چه بخواهی چه نخواهی تو عزیز دل مایی

 

همیشه دور بودنمعنای فراموش کردن نیست

 گاهی فرصتی ست برا ی دل تنگ شدن

 

بیهوده مکن عمرگران صرف رفیقان

دل صرف کسی کنکه دلش جان تو باشد

 

دوست داشتنایستادن زیر باران و با هم خویس شدن نیست

دوستی آن استکه یکی برای دیگری چتری شود

 و دیگری هیچ گاه نفهمد که چرا خویسنشد

 

ای خدا من چیزیدارم که تو در عرش خو نداری

 من تو را دارم و تو خود را نداری

 

رسم زمونه : توچشم میذاری من قایم میشم

 اما تو یكی دیگه رو پیدا میكنی

 

آسمون به ماهمیگه :عشق یعنی چی ماه میگه یعنی بودن درآغوش تو

ماه میگه:توبگو عشق یعنی چی آسمون میگه انتظار دیدن تو

 

اگه تونستی پرکلاغ ها رو سفید کنی برف رو سیاه کنی یه بوسه به آتش بزنی

یه نفس عمیقزیر آب بکشی اون موقع من می تونم تو رو فراموش کنم

 

پروانه به شمعبوسه زد و بال و پرش سوخت بیچاره از این عشق سوختن آموخت

فرق منو پروانهدر اینست پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت

 

عشق مثل یکساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کنذ مغز را خالی می کند!

 

به خدای عاشقانسوگند که اگر بدانم که دوستم نداری گریه نمی کنم

بلکه آرزو میکنم کسی را دوست بداری که دوستت نداشته باشد

 

غرورت را بهخاطر دل کسی بشکن

ولی هیچ وقت دلکسی را که دوستش داری

 به خاطر غرورت نشکن



سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : نیما تهرانی

شهر عشق و خنده

گوشیمو تو ماشین بابام جا گذاشتم

از خونه بهــش زنگ زدم

میگم

گوشیم تو ماشینت جا مونده

گفت

میدونم

گفتم

زنگ خورد جواب ندیاااا

گفت

اخه مگه

من بیکارم جواب گوشی تورو بدم

گفت

فقط یه نفر زنگ زد جوابش دادم

عصبانی شدم

بهش گفتم

چرا؟

میگه

خب حالا چرا عصبانی میشی

کسی زنگ نزد؟

فقط الهام اس داد

گفت

غروب میاد دنبالت برین بیرون

گفتم وقت نداری سرت شلوغه

گفتم

واسه چی اینو گفتی ؟

گفت

چون قبلش به طــــناز قول دادم برین خرید

 

شهر عشق و خنده



دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 16:5 ::  نويسنده : نیما تهرانی
ما مال نداریم که هی فخر فروشیم اموال نداریم که بر فقر بـپوشیم داریم گرانمایه ترین ثروت عالم یک دوست که آنرا به جهانی نفروشیم

یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:رفاقت,دوست,مال,, :: 22:23 ::  نويسنده : نیما تهرانی
ما مال نداریم که هی فخر فروشیم اموال نداریم که بر فقر بـپوشیم داریم گرانمایه ترین ثروت عالم یک دوست که آنرا به جهانی نفروشیم

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان best love و آدرس boo3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 52
بازدید هفته : 57
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 70202
تعداد مطالب : 230
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

دریافت همین آهنگ